:)
سه شنبه, ۲ آذر ۱۳۹۵، ۰۵:۳۰ ب.ظ
رسیدم خونه له و گرسنه و جو زده تند تند یه خوراکی خوردم و آماده شدم برم باشگاه جلو در به مادر گرام میگم آخه تو این سرما که آدم نباید بره باشگاه باید بشینه جلو بخاری جون کاپوچینو بخوره با براونی وبا یه غصه خاصی گفتم خدایا آخه چرا ؟؟؟؟؟؟؟
رفتم باشگاه دیدم اااااااااااااااا مربی ام نیست بچه ها آشنا نیستن
بعدش فهمیدم امروز چهارشنبه نیس سه شنبه است و یه عالمه از خدا تشکر کردم که روزها رو واسم جا به جا کرده
اصی مدیونین فک کنین من اشتباه کردما ، خدا روزها رو واسم جا به جا کرده
۹۵/۰۹/۰۲