خانه عنکبوتی من

آخرین مطالب
  • ۹۹/۰۴/۱۶
    :(:
  • ۹۸/۰۴/۳۰
    :):
  • ۹۷/۱۲/۲۲
    :):
  • ۹۷/۱۰/۱۷
    :):
  • ۹۷/۰۹/۰۳
    ...
  • ۹۷/۰۸/۲۸
    :)

:):

چهارشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۵، ۱۲:۲۵ ق.ظ

نصفه شب حالم ناجور شد از درد مثه مار به خودم میپیچیدم تا صبح با اینحال میخواستم برم سرکار  حاضر شدم ولی دیدم حتی نمیتونم از پله ها پایین برم خبر دادم  که نمیام  یه چند ساعتی خوابیدم ساعت 10 از درد باز بیدار شدم گوشیم رودیدم که یه عالمه میس کال داشتم و پیام از اداره ، مناقصه ایراد داشت و باید باطل میشد خلاصه تا آخر وقت اداری بنده هی گوشیم زنگ خورد جواب دادم آخرش مامانم شاکی شده میگه خوبه میبینن مریضی رفته بودی سنگین تر بودیاااااا

بعد میدونین جذابیتش چیه ؟؟؟ این مسئله است که هرکی  هرجا کارش گیر میکنه زنگ میزنه به من ، نه از درون اداره هااااااااا بلکه از سایر ارگان های عزیزدلی که با ما همکاری میکنن !!!!!

بیاین با هم گوش کنیم 




موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۱۱/۰۶
الهه ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی