...
يكشنبه, ۶ تیر ۱۳۹۵، ۱۰:۴۰ ب.ظ
خواستن همیشه توانستن نیست
من تو را میخواستم، توانستم؟
لب داشتم بوسه خواستم، توانستم؟
دست داشتم، آغوش
توانستم؟
گاهی خواستن توان ندارد
زورش به رفتن، نبودن، نیست شدن
نمیرسد که نمیرسد!
من ساده میگویم
اگر چشم هایت مرا میپسندید
کارهای عجیب می کرد
دیوانگی های عجیب و غریب
چیز زیادی نمیخواستم
فقط سری که شبها روی سینهات بخواب رود
روزها زود بلند میشدم
و آنقدر دوستت میداشتم
که نفهمیم چگونه پای هم پیر شدیم.
من تو را برای پایان خستگیهایم
نمیخواستم
فقط میخواستم
جای آه!
دهانم گرم اسمت باشد
"عزیزم"هایی که قبض برق خانه را
پرداخت نمی کنند اما
کاری با چشمهای تو میکنند
که اتاق شب هم نور داشتهباشد!
من خواستم دوستم داشته باشی
باشی...
همین!
من همین کار ساده را از تو
خواستم
توانستی؟
توانستم؟
رسول_ادهمی
۹۵/۰۴/۰۶