خانه عنکبوتی من

آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۶/۲۹
    ...
  • ۹۹/۰۴/۱۶
    :(:
  • ۹۸/۰۴/۳۰
    :):
  • ۹۷/۱۲/۲۲
    :):
  • ۹۷/۱۰/۱۷
    :):
  • ۹۷/۰۹/۰۳
    ...

شوخی شوخی جدی میشه!!!!!

شنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۰۷ ب.ظ

اداره بودم کلافه از اینکه همه با هم صدام میکردن خسته شده بودم  و به قول یکی از بچه های سازمان با سرعت صد برابر بیشتر از پکت های اطلاعاتی سوئیچ های سیسکو بین همکارهام رد و بدل میشدم  گفتم زنگ بزنم خونه ببینم مامان چطوره که دیدم ای وای تب کرده سرما خورده میدونستم به این سادگیا نمیشه راضی اش کرد واسه دکتر  رفتن ، رفتم خونه گفتم از صبح یکم لرز داشتم و سر درد اگه تو بیای دکتر منم میام  خلاصه با مکافات راضی شد رفتیم بعد جالب بود که تب داشتم نفهمیدم فشارم کف پام بود بازم متوجه نشدم  چون جدیدا تا به 6رو 4 نرسه تغییر کنتراست و رنگ توی صورتم دیده نمیشه و خودمم حس اش نمیکنم خلاصه قشنگ سرما خورده بودم نفهمیده بودم ؟؟؟


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۷/۱۷
الهه ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی