رفتم پیش مدیر کل که گزارش هفتگی بدم که چه کار کردم و چه کارهایی در حال انجامه
میگه دیر اومدی گفتم آقای مهندس سرم خیلی شلوغ بود میگه مگه چیکار داشتی
گفتم دارم اسناد مناقصه رو وارد سایت بازرسی میکنم میگه اون که همش 4تا دونه است
گفتم بله ولی فقط یه فقره از اون 4 مورد 15 تا مناقصه جدا میشه که اطلاعاتش باید تو دوتا سایت ثبت بشه بعد یه فقره از همین 4 فقره میشه 30 بار ورود دیتا
هیچی دیگه بنده خدا رفت رو اسکرین سیور
کلا برام خیلی جذابه که هیچی از روند کار هیچ کدوممون نمیدونه
بعد پس از یکسال که من واحدم جا به جا شده رفت جای قبلی میگه فلانی کجاست نیستش
یه وقتایی هس هی با دست میزنی تو پیشونیت آه غلیظ میکشی اشک تو چشمات حلقه میزنه
نه به خاطر اختلاص نه به خاطر شکست عشقی نه به خاطر کار
فقط به خاطر یک سری دستور غذای جدید
چیه خوب مگه همیشه باید قضیه عشقی باشه والا به خدا
امروز آزمون داشتم با همه ی غر غر کردنا بابت آزمون ولی وقتی پام رو تو دانشگاه گذاشتم دلم هری ریخت دلم تنگ شد واسه درس خوندن واسه همکلاسیام واسه استادم
حتی واسه امتحان و مراقب ها
نمیفهمم اینایی رو که دوس ندارن یاد بگیرن و کلاس برن
نه کسی
منتظر است
نه کسی چشم به راه
نه خیال گذر از کوچه ما دارد ماه
بین عاشق شدن و مرگ
مگر فرقی هست ؟
وقتی از عشق نصیبی نبری
غیر از آه...
پ.ن :شعری از حسین شریفی
بلاکر فردی بسیار بلاک کننده را گویند ، خوب و بدش رو نمیدونم ولی این مدت عادت کردم به این کار یعنی تو دایرکتم کسی پیام بفرسته بلافاصله بلاک شده بی دلیل بلاکم کنن توی همه جا بلاک میشن و میشن جزو ریجکت لیست ،از حد و حدودش کسی خارج بشه بلاک میشه کلا دست به لاک کردنم خوبه
و من نمیدونم چرا بیشتر این اذیت ها مربوط به دوستای ایرانی مونه ؟؟؟؟