هر وقت اتفاقی میفته بیش از پیش میترسم از مردم این کشور ، از این واکنش های ترسناکی که دارند از این واکنش های افراطی
از اینکه در درجه اول نگران جون یه عده انسان بی گناه بشن به جاش با خوشحالی ابراز رضایت می کنند
هر وقت اتفاقی می افتد میترسم اگر زبانم لال این اتفاق اینجا می افتاد چه می شد هیچکداممان امنیتی نداشتیم
با این سرعت به کجا میرویم ؟؟؟؟؟؟
جدای اینکه کودتا نمایشی بود یا واقعی بد نیست کمی به نوع برخورد های خودمان نگاه کنیم ؟
کمی خوشحالم درست بعد از یه جنگ 2 ساله بالاخره پیروز شدم
مثه کسی که با تمام خستگی و ناامیدی بازم ادامه داده و بالاخره تلاشش به ثمر نشسته
مثه کسی که با وجود همه آزار و اذیت ها شده یه آدم شناخته شده توی سازمان
با تمام کارشکنی ها بعد از دو سال کارم کاملا درست شد
مثه حال خوب اما خسته از یه جنگ دو ساله
خواستن همیشه توانستن نیست
من تو را میخواستم، توانستم؟
لب داشتم بوسه خواستم، توانستم؟
دست داشتم، آغوش
توانستم؟
گاهی خواستن توان ندارد
زورش به رفتن، نبودن، نیست شدن
نمیرسد که نمیرسد!
من ساده میگویم
اگر چشم هایت مرا میپسندید
کارهای عجیب می کرد
دیوانگی های عجیب و غریب
چیز زیادی نمیخواستم
فقط سری که شبها روی سینهات بخواب رود
روزها زود بلند میشدم
و آنقدر دوستت میداشتم
که نفهمیم چگونه پای هم پیر شدیم.
من تو را برای پایان خستگیهایم
نمیخواستم
فقط میخواستم
جای آه!
دهانم گرم اسمت باشد
"عزیزم"هایی که قبض برق خانه را
پرداخت نمی کنند اما
کاری با چشمهای تو میکنند
که اتاق شب هم نور داشتهباشد!
من خواستم دوستم داشته باشی
باشی...
همین!
من همین کار ساده را از تو
خواستم
توانستی؟
توانستم؟
رسول_ادهمی
میدونی الان حس کی رو دارم حس آدمی که یه عمر کار میکنه تا میاد استفاده اش رو ببره میمیره الان اون شکلی ام
خوب بر همگان واضح و مبرهن است بنده تا وقتی سیستم کار میکنه بعیده دست به سیستم عاملش بزنم یعنی هی وسوسه میشدم ویندوز10 نصب کنماااا ولی خوب حس اش نبود تا امروز صبح که سیستم کلا پوکید البته حق هم داشتا از سال 90 به این ور ویندوز اش عوض نشده بود خلاصه کمر همت رو بستیم ویندوزو برنامه هارو یه تکونی دادیم
بعد رفتیم سراغ شب قدر و نشد خیلی کل و کول کنیم با سیستم باشه واسه فردا
کاش موقع دعا کردن ما رو هم یاد کنین