1. یه کلاس یه حس خوب
من تو اداره نونهال حساب میشم و از همه کوچیک ترم و خب کمی سرکش و شلوغ و پیگیییییییییییییییییییر ، در نتیجه این پیگیری یک کلاس زبان تشکیل دادیم و خوب این شده بهانه خوبی واسه اینکه همه مون حس بهتری داشته باشیم و روابط خیلی هامون تو محیط کار بهتر بشه البته در کنار همه اینا استادمون که یکی از همکارهای آقا هستش فوق العاده انسان محترم دلسوز و خوبیه خلاصه میشه گفت از مردان نیک روزگاره و رایگان داره تدریس میکنه به خاطر تمام این حس خوبی که توی کلاسش داریم و به خاطر محبت هاش امیدوارم بهترین ها نصیب خودش و خانوادش و اون دوتا پسر گل اش بشه .خلاصه که شمام سعی کنین از کلیه امکانات موجود استفاده کنین
2. ام آر آی با طعم خواب
رفتم ام آر آی و خب شانس آوردم دستگاه به روز تر بود و از این تونلی ها نبود ، بهم گفتن تکون نخور نفس عمیق نکش خمیازه نکش عطسه و سرفه هم ممنوع وگرنه عکس ات خراب میشه منم خیلی شیک واسه اینکه این کارا رو نکنم خوابیدم و عین یک ساعت و نیم رو خر و پف میکردم هیچی دیگه اول صبحی دلشون شاد شد همشون داشتن بهم میخندیدن
3. دکتر گفته برو زندگی کن
رفتم پیش دکتر ارتوپد واسه درد پام که قبلا خورده بودم زمین و خوب نشدم و دکتر قبلی هم درست تشخیص نداد خلاصه بعد از ام آر آی و آزمایش و اینا دکتر بهم گفت ویتامین دی بدنت از یه نوزادم کمتره برو آفتاب بگیر ، برو استخر ، زیاد نشین ، رژیم غذایی و... خلاصه به قول دوستام دکتر بهم گفته برو زندگی کن و خوش بگذرون از همه مهمتر از پوشیدن کفش معذورم فقط کتونی لژ 3 سانت .