دلم لرزید ...
شنبه, ۴ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۰۰ ب.ظ
خود من به شخصه شاید خیلی وقتا خیلی راحت یه حرف هایی رو زدم بدون اینکه لحظه ای تصور کنم اگه اگه این اتفاقی که دارم به راحتی در موردش صحبت میکنم در مورد خودم اتفاق بیفته چطور واکنش نشون میدم . تجربه دردی به نام مرگ خیلی سخته خیلی زیاد و لحظه هایی که منتظر یه خبر از عزیزانت هستی لحظات سختیه هر دقیقه اش سالها از عمر آدم کم میکنه . حالا کاری ندارم کسانی رفتند حج اصلا حج شان قبول بود یا نه ، پول اش از جای درستی تامین شده یا نه ، همه شرایط اش را داشته یا نه ، اصلا با شرایط اینچنینی و حادثه فرودگاه رفتن درست بود یا نه ؟؟؟؟
فقط یک مسئله را نمی فهمم اینکه خیلی راحت بگویی حق شان بود ، آیا اگر این اتفاق برای عزیزانی که جانمان بسته به جان شان است هم اتفاق می افتاد همین را میگفتیم ؟؟ لحظه ای خود را به جای خانواده های مضطرب گذاشته ایم که شنیدن چنین حرف هایی چطور دردشان را صد برابر میکند ؟ اگر در همین حال بودیم کسی این طور حرفی را به ما میزد چه حالی داشتیم ؟؟؟
دلم لرزید از فکر حال و روز خانواده هایشان ...
فقط یک مسئله را نمی فهمم اینکه خیلی راحت بگویی حق شان بود ، آیا اگر این اتفاق برای عزیزانی که جانمان بسته به جان شان است هم اتفاق می افتاد همین را میگفتیم ؟؟ لحظه ای خود را به جای خانواده های مضطرب گذاشته ایم که شنیدن چنین حرف هایی چطور دردشان را صد برابر میکند ؟ اگر در همین حال بودیم کسی این طور حرفی را به ما میزد چه حالی داشتیم ؟؟؟
دلم لرزید از فکر حال و روز خانواده هایشان ...
۹۴/۰۷/۰۴